کنسرتهای موسیقی پاپ دیگر به گونهای شده که وقتی خبر قطعی شدن برنامه فلان خواننده را میشنویم همان لحظه میتوانیم از ابتدا تا انتهای برنامه او را حدس بزنیم.
کنسرتهای موسیقی پاپ دیگر به گونهای شده که وقتی خبر قطعی شدن برنامه فلان خواننده را میشنویم همان لحظه میتوانیم از ابتدا تا انتهای برنامه او را حدس بزنیم. موسیقی هنری است که در آن خواننده و مخاطب در یک چرخه قرار دارند و خواستهها و علایق و نوع نگاه مخاطب، نقش به سزایی در فرآیند کاری یک خواننده یا گروه موسیقی دارد. اجرای زنده معمولا مرحله بعد از انتشار یک آلبوم یا قطعه است و پس از یک یا چند اثر خواننده نسبت به برگزاری کنسرت اقدام میکند. میزان استقبال مردم از یک قطعه باعث میشود که آن اثر به کنداکتور کنسرت راه پیدا کند. اما میزان استقبال مردم از یک برنامه تعیین کننده این است که آیا خواننده باز هم اجرای زنده خواهد داشت یا خیر؟
سالنهای کنسرت ما در تهران و شهرستانها این روزها با وجود قیمت بالای بلیتها اغلب پر میشوند اما کسانی که در یک برنامه حضور پیدا میکنند نقش بسیار مهمی را دارند که در بیش از 90 درصد موارد این افراد به چیزهای دیگر اهمیت می دهند. همین غفلت مخاطبان باعث میشود که کنسرتهای پاپ یکی پس از دیگری روی استیج بروند بدون اینکه حتی یک تغییر کوچک حتی در طراحی لباس اعضای گروه را شاهد باشیم!
در این شبهای گرم تابستان اگر سری به یکی از سالنهای کنسرت بزنید با یک نگاه اجمالی متوجه میشوید که یک جمع مثلا هزار نفره سالن در تسخیر گروهی است که نگاه ویژه ای نسبت به یک کنسرت دارند. گروهی از دختران و پسران بین 15 تا 20 سال که بیشتر در جمعهای سه یا چهار نفره به سالن کنسرت میآیند و پیگیر چند هدف اصلی هستند از جمله دست تکان دادن برای خواننده و اعضای ارکستر ، جیغزدن در بین صحبتهای خواننده تا او لحظهای لبخند بزند ، تجمع جلوی در بک استیج برای گرفتن امضا و عکس یادگاری و ...
گروه دیگر افرادی با سنین کمی بیشتر هستند که بیشتر برای ژست هنردوستانه به دیدن کنسرت میروند اما در نهایت هدف اصلی آنها یا طرفداری متعصبانه یا تخریب بدون منطق خواننده است و نمیتوانند حد وسط را نگه دارند. عدهای دیگر میگویند که ما 70 یا 80 هزار تومان میدهیم و به یک کنسرت میرویم که فقط شاد باشیم و برای چند دقیقه دست بزنیم و بیخیال دنیا باشیم. ولی اوج فاجعه اینجاست که تعداد زیادی از بلیتها روی دست تهیهکننده میماند و اگر تعداد صندلیهای خالی زیاد باشد آبروی او میرود به همین دلیل این بلیتها روانه سایتهای تخفیف و منزل اقوام اعضای ارکستر و مسئولان سالن و... میشود. این حرکت باعث میشود گروهی که تعدادشان هم کم نیست فقط به دلیل رایگان یا ارزان بودن بلیت به تماشای برنامه بنشینند و تنها هدفی که دنبال میکنند پرکردن چند دقیقهای از وقت خود است.
البته باید منصفانه نگاه کرد و بگوییم که به جز اصحابرسانه و منتقدان جمعی هم وجود دارد که طرفدار هستند ولی از لحظه ورود به سالن کنسرت به دقت همه چیز را مورد بررسی قرار میدهند و در جهت پیشرفت خواننده محبوب خود تلاش میکنند که متأسفانه این افراد کمتر از یکپنجم تعداد افراد حاضر در سالنها هستند.
هدف از تماشای یک کنسرت هرچه که باشد محترم است و به طور قطع یکی از رسالتهای موسیقی این است که لحظات متفاوتی را برای مخاطبان ایجاد کند. اما باید تکلیفمان را با خودمان مشخص کنیم. کنسرت موسیقی فقط این نیست که خواننده و چند نوازنده تعدادی قطعه را اجرا کرده و خداحافظی کنند و بروند. بلکه آقای آرتیست در حقیقت میزبان مخاطب خود است. طراحی دکور و نور، اتفاقات و شوهای برنامه ، نحوه اجرای آثار و به طور کل تمامی اتفاقات داخل سالن نشاندهنده میزان ارزشی است که این میزبان برای مهمان خود قائل میشود. مخاطب باید سطح توقعات خود را بالا ببرد و فقط به شنیدن اجرای زنده چند قطعه و یا شادبودن قانع نباشد. البته در مورد این شادبودن راههای دیگری هم وجود دارد! صفحات شخصی و وبسایت های خوانندهها یکی از بهترین محلها برای بحث و نقد پیرامون کنسرت است چون هنرمندان نسبت به مدیریت رسانههای مربوط به خود اشراف کامل دارند. طرفداران در همین رسانهها میتوانند بعد از هر برنامه انتقادات و مشکلات موجود را مورد بررسی قرار دهند و پیشنهادات خود را برای آینده بیان کنند. در حالی که در همین صفحات فقط شاهد ابراز علاقه و قربان صدقه رفتن توسط طرفداران هستیم و به یکدیگر پُز می دهند و در نهایت چند عکس یادگاری را با هم به اشتراک میگذارند ! یک پرانتز در اینجا لازم میدانم باز کنم و انتقادی نسبت به خوانندههای موسیقی پاپ داشتهباشم. خوانندههای ما بعد از انتشار هر قطعه یا آلبوم در سایتها و صفحات خود نسبت به راهاندازی بحثهایی اقدام میکنند که اغلب هم از دل همین بحثها نکات خوبی را میتوان استخراج کرد. اما در این چند سال در موارد بسیار بسیار کم شاهد بودیم که خوانندهای بعد از کنسرت از مخاطبان خود بخواهد که اجرای زندهاش را نقد کنند.
پای صحبت هرکدام از این خوانندهها که مینشینیم گلایههایی دارند که هفتخوان برگزاری یک کنسرت آنقدر پیچیده است که دیگر جایی برای فکر برای تغییر و تحولات گسترده نیست. همه این صحبتها صحیح است اما چطور آن چند خواننده انگشت شمار میتوانند یک روال کسالت بار را دنبال کنند اما سایرین نمیتوانند؟
تا زمانیکه طرفداران یک خواننده خواستههایی فراتر از شنیدن چند آهنگ یا صرفا خوشحالی و دست زدن نداشته باشند باز هم قصه همین است. خواننده از بکاستیج شروع به خواندن میکند و با یک برنامه تکراری و در برخی موارد با چند قطعه پلیبک کار را با یک «شب خوش» به اتمام میرساند. چون خیالشان راحت است که در نهایت همان یک پنجم مخاطب ریزبین که قبلا بیان شد را هم اگر به دلیل تکرار مکررات از دست بدهند باز هم مشکل خاصی پیش نمیآید. در تمام دنیا علاقهمندان موسیقی به دلایل گوناگون به تماشای اجراهای زنده میروند و نقش بهسزایی در بهبود سطح کیفی برنامهها دارند که ما هم شاهد آن هستیم. زیرا این بهبود به سیر صعودی فعالیتهای آینده خواننده محبوب آنها نیز کمک میکند. ولی هنوز ما باید از خود بپرسیم که چرا به تماشای یک کنسرت میرویم؟
نظرات شما عزیزان:

بازديد : بار

2:0 | جمعه 15 شهريور 1392
نویسنده : علی